حفصه: هسته خرما و یا زن سیاه و زشت
خدیجه: به سقط جنین شتر میگویند
بتول: زنی که هوس مرد و همخوابگی دارد
سمیه: از سم می آید و به اندازه زهری که در چیزی باشد میگویند.
سکینه: که مسکین نیز با این نام هم خانواده میباشد. به بانوی گدا و خوار و بیچاره میگویند
رقیه: که از ریشه رق میآید، به معنای افسون و جادو و نیرنگ است.
عذرا: به هرآن چیزی که سوراخ نشده باشد میگویند.
فاطمه: از فطم میآید و به بچه شتر ماده از شیرگرفتهشدهای میگویند.
جعفر: ماده شتری که شیر بسیار داشته باشد.
ذبیح: به هرچارپایی که گلویش را ببرند میگویند. ذبح شده یعنی گلو بریده
باقر: که از خانواده بقره میباشد به گاو نر چاق میگویند و اعراب جاهلی به کسی که خیلی چیز میفهمیده است نیز میگفته. باقرالعلوم یعنی طرف همچون گاو چیز میداند.
عباس: از عبس میآید به معنای اخمو، ترشرو، ترسناک و بدخود
عثمان: بچه مار
کاظم: از کظم میآید و به معنای لال بودن، گنگ و بیزبان و خاموش
هاشم: به نان فروش دورهگرد میگفته اند!
حیدر: این نام مخلوطی است از عربی و پارسی، حی یعنی زنده و در یعنی دریدن! حیدر به کسی گفته اند که انسانها را زنده زنده پاره میکرده است.
صغری: کوچک و پست و اصغر نیز از همین خانواده و ریشه صغرا است. به معنای کوچکتر!